کد مطلب:26275
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:33
آيا همه دينها ر حق هستند يا فقط اسلام بر حق است؟
بشر آريده شده تا به كمال برسد و چون به تنهايي و با تكيه بر عقل خود نميتواند راه سعادت را تشخيص دهد و نيازمند پيام و راهنمايي الهي است، خداوند پيامبران را به عنوان راهنماي راه سعادت برانگيخت. در اين راه اديان الهي از اديان غير الهي جدا ميشود. اصولاً در قدم اول ضرورت آمدن پيامبران از طرف خداوند ثابت ميشود كه طبعاً اديان غير الهي مانند بودا و هندو (اگرغير الهي باشند) جدا ميشوند. اما درمورد اديان الهي كه بحث اصلي و بلكه تمام بحث اين نوشتار است، انسان در تعليمات انبيا مانند يك دانش آموز بوده كه او را از كلاس اول تا آخرين كلاس بالا برند. از اين رو بشر در هر دورهاي طبق مقتضيات زمان و پيشرفتي كه پيدا ميكرد، نيازمند پيام نو و پيام آور نو بوده است كه بدين لحاظ ظهور پيامبران، تجديد دائمي شرايع و نزول كتابهاي آسماني انجام ميگرفت. با تكامل انسان، دين هم متكامل ميشد، تا اين كه بشريت به حدي رسيد كه بتواند برنامه كامل سعادت را دريافت نمايد. دراين زمان كه دوره خاتميت است، توسط حضرت محمد(ص) كه آخرين پيامبر الهي است، دين اسلام به صورت كامل عرضه شد. با آمدن اسلام همه اديان گذشته منسوخ گرديد و همه بشر مكلف شدند از اسلام پيروي نمايند.(1) از آن رو كه اسلام آخرين دين آسماني و كاملترين اديان است و با آمدن اين دين، اديان قبلي نسخ شده است، (زيرا با وجود كامل، نيازي به ناقص نميباشد) (2) نها دين حق اسلام است.
به بياني ديگر: دين حق در هر زماني، يكي بيش نيست و بر همه لازم است از آن پيروي كنند. البته ميان پيامبران اختلاف و نزاعي وجود ندارد. پيامبران خدا همگي به سوي يك هدف و يك خدا دعوت ميكنند. آنان نيامدهاند كه ميان بشر گروههاي متناقضي به وجود آورند، ولي اين سخن به آن معني نيست كه درهر زماني چندين دين حق وجود دارد و انسان ميتواند در هر زماني، هر ديني را كه ميخواهد بپذيرد. بر عكس معناي سخن اين است كه انسان بايد همه پيامبران را قبول داشته باشد و بداند كه پيامبران سابق مبشّر پيامبران بعدي خصوصاً خاتم و افضل شان بودهاند و پيامبران بعدي مؤيّد پيامبران سابق بودهاند، پس لازمه ايمان به همه پيامبران اين است كه در هر زماني تسليم شريعت پيامبري باشيم كه دوره او است و قهراً لازم است در دوره پاياني، به آخرين دستورهايي كه از جانب خدا به وسيله آخرين پيامبر رسيده عمل كنيم.
قرآن كريم ميفرمايد: هر كس غيراز اسلام ديني بجويد، هرگز از او پذيرفته نيست و او در جهان ديگر از جمله زيانكاران خواهد بود.(3)
ممكن است گفته شود مراد از ا سلام، خصوص دين اسلام نيست، بلكه منظور تسليم خدا شدن است. پاسخ اين است كه البته اسلام همان تسليم است و دين اسلام، دينتسليم است، ولي حقيقت تسليم در هر زماني شكلي داشته و در اين زمان شكل آن، دين گرا نمايهاي است كه به دست حضرت خاتم الأنبيا ظهور يافته است و قهراً كلمه اسلام فقط بر آن منطبق ميگردد. به عبارت ديگر: لازمه تسليم خدا شدن، پذيرفتن دستورهاي او است، و روشن است كه همواره به آخرين دستور خدا بايد عمل كرد. آخرين دستور خدا همان است كه آخرين رسول آورده است.(4) پس بعد از بعثت رسول اكرم(ص) تنها دين حق، اسلام است و اديان ديگر منسوخ شده و باطل اعلام گرديده است. چنان كه پيامبر اسلام(ص) رسالت خود را جهاني اعلام نمود و يهود و نصارا و همه پيروان اديان ديگر را به اسلام دعوت كرد.
قرن خطاب به پيامبر(ص) ميگويد: بگو اين مردم،من فرستاده خدا براي همه شما هستم.(5) اي محمد، ما تو را براي همه مردم بشارت دهنده و بيم دهنده فرستاديم.(6)
او است كه پيامبر خود را با هدايت و دين حق و پايداري فرستاد، تا پيامبر خود و آيين او را بر تمام دينها غالب سازد، اگر چه مشركان نخواهند.(7)
بنابراين از نظر يك فرد مسلمان با دلايل عقلي، قطعي است كه تنها دين حق، اسلام است.
افزون بر اين ميتوان گفت: پس از ظهور اسلام، غير از اسلام، دين واقعي كه بتوان گفت دين خدا است، وجود ندارد، زيرا كتابهاي آسماني پيامبران صاحب شريعت كه در بردارنده قوانين الهي بودند و محتواي دين محسوب ميشدند، به مرور زمان به كلي محو شد و يا دستخوش تحريف قرار گرفت. چنان كه تورات موسي(ع) مورد تحريفهاي فراوان قرار گرفت، و چيزي به نام انجيل عيسي(ع) باقي نماند، بلكه از دست نويس هايافرادي كه از پيروان حضرت شمرده ميشدند، مجموعه هايي تهيه شد و به نام كتاب مقدس معرفي گرديد. هر شخص بي غرضي كه نظري بر عهدين (تورات و انجيل فعلي) بيفكند، خواهد دانست كه هيچ كدام از آنها كتابي كه بر موسي(ع) يا عيسي (ع) نازل شده نيست.
تورات خدا را به صورت انساني ترسيم ميكند كه نسبت به بسياري از امور آگاهي ندارد(8) و بارها از كار خود پشيمان ميشود نيز،(9) با حضرت يعقوب كشتي ميگيرد و نميتواند بر او غالب شود و سرانجام التماس ميكند كه از او دست بردارد تا مردم خدا را در چنين حالي نبينند.(10)
وضع انجيل از تورات هم رسواتر است، زيرا اولاً چيزي به نام كتابي كه برحضرت عيسي(ع) نازل شده، در دست نيست. مسيحيان چنين ادعايي ندارند كه انجيل فعلي كتابي است كه خدا بر حضرت عيسي(ع) نازل كرده، بلكه محتواي آن گزارش هايي است منسوب به چند تن از پيروان آن حضرت. انجيل علاوه بر تجويز شرب خمر، ساختن آن را به عنوان معجزه عيسي قلمداد ميكند.(11)
در يك جمله: وحيهايي نازل شده بر اين دو پيامبر بزرگوار تحريف شده و نمي تواند نقش خود در هدايت مردم را ايفا كند، در نتيجه نميتواند به عنوان دين و وحي الهي تلقي شود، ولي وحي نازل شده بر پيامبر اسلام(ص) بدون هيچ تحريف موجود است و براي هميشه از تحريف مصون باقي خواهد ماند، چراكه خدا مصونيت قرن كريم از هر گونه تحريف را ضمانت كرده و فرموده: ما قرآن را نازل كرديم و به طور قطع، نگهدار آنيم.(12)
پينوشتها:
1 - مرتضي مطهري، مجموعه آثار، ج2، ص 181 و ج3، ص 154.
2 - علامه طباطبايي، خلاصه تعاليم اسلام، ص 22.
3 - آل عمران(3) آيه 85.
4 - مرتضي مطهري، عدل الهي، ص 333.
5 - اعراف (7) آيه 158.
6 - سبأ (34) آيه 28.
7 - توبه (9) آيه 33.
8 - ر.ك: تورات، سفر پيدايش، باب سوم، شماره 8 - 12.
9 - همان، باب د، شماره 6.
10 - همان، باب 32، شماره 24 - 32.
11 - انجيل يوحنا، باب دوم.
12 - حجر (15) آيه 9.
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.